اطلاعات افشا شده تاریخی نشان میدهد آمریکاییها به جز دستگاههای جاسوسی و آدمهای جاسوس، از سالها پیش دارند تلاش میکنند تا حیوانات مختلف از دلفین و موش بگیرید تا انواع پرندگان را به دستگاهها و ماشینهای جاسوسی تبدیل کنند. برخی از این تلاشها اگرچه به موفقیت نسبی رسیدهاند برخی دیگر اما با وجود هزینههای گزاف طوری شکست خوردند که بعدها کارشناسان و منتقدان تا مدتها درباره جنبههای مختلف ماجرا مشغول بحث و بررسی بودهاند.
مرد ۶ میلیون دلاری
مجموعه آمریکایی «مرد ۶ میلیون دلاری» را شاید خیلی از شماها به خاطر نداشته باشید. سریالی آمریکایی که سالهای دهه۷۰ میلادی ساخته شد و در تلویزیون ایران هم طی دهه ۵۰ خورشیدی به نمایش درآمد. «استیوآستین» - با بازی لی میجِرز- خلبان خیلی خوشتیپ آمریکایی، در یک سانحه هوایی آش و لاش شده و تقریباً میمُرد اما پزشکان و دانشمندان با صرف هزینه ۶ میلیون دلاری که با نرخ تورم امروز شاید بشود ۶۰ میلیون دلار، او را تبدیل به مردی اتمی میکردند که یک ابَرقهرمان سایبورگی و تقریباً نابود نشدنی بود و میتوانست با سرعت باورنکردنی بدود، خدا کیلو وزنه را بلند کند، از کیلومترها دورتر با چشم و گوش اتمیاش همه چیز را ببیند و بشنود و مأموریتهای غیرممکن را انجام دهد!
سازمان «سیا» البته ۱۰ سال پیش از این سریال به فکر تولید مأموران و جاسوسان سایبورگی افتاده بود. پایگاه history.howstuffworks.com مینویسد: سیا در دهه ۱۹۶۰ ایدهای مشابه این سریال داشت، با این تفاوت که آنها میخواستند از یک گربه، یک ابَرجاسوس سایبورگ خلق کنند! دفتر تحقیقات فنی و دفتر تحقیق و توسعه سیا پنج سال و حدود ۲۰ میلیون دلار را صرف «پروژه گربه آکوستیک» کردند! در دورانی که هنوز میکروچیپها و دستگاههای دیجیتال وجود نداشتند، دانشمندان سیا باید راهی برای تجهیز مخفیانه یک گربه به میکروفن، آنتن، فرستنده و باتری پیدا میکردند.
دهه ۱۹۶۰ میلادی، جنگ سرد در اوج خود بود، همه از بحران موشکی کوبا نگران بودند، آمریکا و شوروی، مسابقه تسلیحاتیجاسوسی را پشت سر میگذاشتند و هرکدامشان به شدت تلاش میکرد با روشهای جاسوسی خلاقانهتر، آن یکی را فریب دهد.
چرا گربه؟
سازمان سیا با یک مشکل جدی روبهرو بود: چگونه میتوان در مکانی که مرتباً برای یافتن دستگاههای الکترونیکی مورد بررسی قرار میگیرد، میکروفن کار گذاشت؟ چگونه میشود بدون ایجاد سوءظن، به مکالمات حساس مقامات شوروی گوش کرد؟ میکروفنهای سنتی مدام کشف میشدند و جاسوسان در معرض خطر دستگیری یا لو رفتن بودند... پس آنها به چیزی متفاوت نیاز داشتند.
بعد یک نفر ایدهای ارائه کرد: گربهها! گربهها میتوانند تقریباً به هر جایی بروند، آنها ساکت و چابکاند و کسی هم نمیپرسد که مثلاً چرا یک گربه در اطراف فلان سفارتخانه کمین کرده... لابد میخواهد موش شکار کند.
«ویکتور مارچتی» افسر سابق سیا، سال۲۰۱۹ به «بیبیسی» گفت: «گربهها به این دلیل انتخاب شدند که مانند انسانها، حلزون گوششان به آنها اجازه میدهد صدا را فیلتر و متمرکز کنند». حالا ببینیم به چه وسایلی نیاز بود تا گربههای بخت برگشته تبدیل به ابزار جاسوسی شوند: فرستندهای که بشود آن را جایی توی جمجمه گربه کار گذاشت، میکروفنی که باید توی گوش حیوان جاسازی میشد، سیمهایی که باید مثلاً از کنار نخاع حیوان عبور کرده و تا دُم آن برسند و نقش آنتن را پیدا کنند و باتریهایی که گربه بتواند وزن آنها را داخل بدنش تحمل کند. همه اینها با تجهیزات معمول آن زمان حجم و اندازهای در حد یک قرص نان متوسط را پیدا میکرد. پولهای زیادی خرج شد این وسایل تا حد امکان کوچکسازی و سبک شوند که بشود آنها را در بدن گربه جا داد، طوری که شبیه یک ربات جاسوسی پشمالو نباشد و فقط گربه به نظر بیاید. مرحله بعد روشهای جراحی هنرمندانهای بود که بتواند مثلاً گربه را شکافته و آن را سیمکشی کند، داخل جمجمهاش فرستنده بگذارد و... . این کارها با هزینههای سنگین و بیشتر انجام شد اما نتایج اولیه رضایتبخش نبود. باتریها داغ کرده و زود تمام میشدند. میکروفنها همه صداهای داخل بدن گربه، مثل قار و قور شکم، ضربان قلب و... را هم جذب میکردند و این صداها با صداهای بیرونی و هدف، ترکیب میشدند و چیزی شنیده نمیشد. زمان زیاد و بودجه زیادتری برای رفع این اشکالها صرف شد و گربههای زیادی شکافته و جراحی شدند تا درنهایت گربه سایبورگی اولیه آماده شود.
مأموریت ۹ثانیهای
پس از نزدیک به چهار سال تلاش و هزینههای هنگفت همه چیز آماده شد اما فقط یک مشکل وجود داشت: «وادار کردن گربهها به انجام کاری که از آنها خواسته میشود»! اگر گربه داشتهاید و یا تجربه نگهداری از آن را داشته باشید الان قطعاً خندهتان خواهد گرفت! گربهها اهلی هستند اما هرگز مثل سگ یا برخی جانوران دیگر تربیتپذیر نیستند. نمیشود مثلاً تکه چوبی را پرتاب کرد و به او یاد داد برود مثل سگ چوب را بیاورد. اگر گربهای این کار را یاد بگیرد اصلاً تضمینی وجود ندارد که در راه رفتن برای آوردن چوب، یکباره دراز نکشد و مثلاً نیمساعت تمام دست و پایش را لیس نزند! کسی نمیتواند تضمین کند گربه دقیقاً به همان جایی که تربیت شده برود و جاسوسی کند، چون پریدن یک گنجشک و یا پیدا شدن یه موش حواس گربه را طوری پرت میکند که همه تربیت یک سال گذشته را فراموش کرده و برای شکارش میرود. خلاصه اینکه گربهها در زندگیشان اغلب آنچه دلشان میخواهد را انجام میدهند نه آنچه برای آن آموزش دیدهاند.
یک سال دیگر تلاش و دلارهای فراوان هزینه شد، روانشناسی پایه گربهها مورد بررسی قرار گرفت، همه چیز از پاداشهای غذایی گرفته تا تکنیکهای شرطیسازی پیچیدهتر امتحان شد، گربهها آموزش دیدند، پیشنهادهایی برای کارگذاشتن الکترود در مغز گربهها برای اینکه حواسشان متوجه چیزهای حواسپرت کن نشود رسید، مغز گربهها هم جراحی شد و... پس از پنج سال و صرف بودجه ۲۰ میلیون دلاری بالاخره «گربه اکوستیک» آماده انجام مأموریت شد.
هدف: «استراق سمع از دو مقام روس، روی نیمکت پارکی بیرون سفارت شوروی در واشنگتن»... دستور عملیات: «گربه را نزدیک پارک رها کنید تا به محل حضور دو دیپلمات روس برود»... وَن مخصوص آن طرف خیابان پارک کرد، تکنسینهای داخل آن تجهیزات را راهاندازی کردند... مربیان آخرین بررسیها را روی گربه جاسوس انجام دادند... مثلاً ساعت ۱۰ و ۲۳ دقیقه و ۱۶ ثانیه، گربه از داخل ون رها شد... هوا را بو کشید... از پیادهرو به خیابان قدم گذاشت تا خودش را برای پرسهزنی به پارک برساند... ساعت ۱۰ و ۲۳دقیقه و ۲۵ ثانیه، درست وسط خیابان یک تاکسی رسید و گربه گیج را زیر گرفت! پنج سال تلاش بیوقفه، میلیونها دلار بودجه، انقلاب در ساخت تجهیزات الکترونیک مینیاتوری و... همه در ۹ ثانیه از بین رفت تا طرح و ایده گربه جاسوس، همان طور که محرمانه شروع شده بود، به طور محرمانهتر به بایگانی برود و ۴۰ یا۵۰ سال بعد، منتقدان درباره این افتضاح پشمالو افشاگری کنند.




نظر شما